ولادت با سعادت امام هادی علیه السلام، مبارک باد

ساخت وبلاگ

برخی از سخنان گهربار امام هادی علیه السلام

1-امام هادی علیه السلام: «عَلَیکُم بِالوَرَعِ فَاِنَّهُ الدّینُ الَّذی نَلازِمُهُ وَ نُدینُ اللهَ تَعالیَ بِهِ وَ نُریدُهُ مِمَّن یُوالینا لاتَتعَبُونا بِالشَّفاعَةِ»، (وسائل الشیعه، ج15، ص 248)

با ورع و باتقوا باشید که این ورع و تقوا همان دینی است که همواره ما ملازم آن هستیم و پایبند به آن می باشیم و از پیروان خود نیز می خواهیم که چنین باشند. از ما (با عدم رعایت تقوا) شفاعت نخواهید و ما را به زحمت نیندازید.

2-«اٍنَّ اللهَ جَعَلَ اَلدُّنیا دارَ بَلوی وَالآخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلوَی الدُّنیا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَباً، وَ ثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَی الدُّنیا عِوَضاً»، (اعلام الدین، ص 512)

خداوند دنیا را منزل حوادث ناگوار و آفات, و آخرت را خانه ابدی قرار داده است و بلای دنیا را وسیله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده است و پاداش اُخروی نتیجه بلاها و حوادث ناگوار دنیاست.

3- «مَن تَواضَعَ فِی الدُّنیا لِاخوانِهِ فَهُوَ عِندَ اللهِ مِنَ الصِّدّیقینَ وَ مِن شیعَةِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طالبٍ حَقّاً»، (احتجاج، ج1، ص 460)

کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) خواهد بود.

4- «مَا استَرَحَ ذُو الحِرصِ»، (مستدرک الوسائل، ج12، ص 62)

انسان حریص، آسایش ندارد.

5-«اِنّ للهِ بِقاعاً یُحِبُّ أن یُدعی فیها فَیَستَجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیرُ مِنها»، (تحف العقول ، ص 482) مکان هایی برای خداوند متعال وجود دارد که دوست دارد در آن ها به درگاهش دعا کنند تا به مرحله اجابت برسد و حائر امام حسین(علیه السلام) یکی از آن مکان هاست.

6- «الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ»، (بحارالأنوار، ج 75، ص 369، ح 2)

مسخره كردن و شوخى هاى – بى مورد – از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد.

7- «راکِبُ الحَرُونِ أسیرُ نَفسِهِ، وَ الجاهِلُ أسیرُ لِسانِهِ»، (بحارالانوار، ج 75، ص369)

کسی که بر اسب سرکش هوای نفس سوار است او در حقیقت اسیر نفس امّاره خویش است و انسان نادان نیز در اسارت زبان خویش است.

8- «ألمِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أقَلُّ مافیهِ أن تَکُونَ فیهِ المُغالَبَةُ أُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ»، (میزان الحکمة ج5، ص 308) بحث و جدال ، دوستان قدیمی را از یکدیگر جدا نموده و اعتماد و اطمینان را از بین می برد تنها چیزی که در آن است غلبه بر دیگری است و آن هم سبب جدایی است.

 کرامتی از امام هادی علیه السلام

پيدايش آب و نجات همراهان

مرحوم شيخ حرّ عاملى به نقل از علىّ بن الحسين مسعودى از كتاب إ ثبات الوصيّه آورده است : يكى از وزراى متوكّل عبّاسى (كه به نام يحيى بن هرثمه معروف مى باشد) حكايت كند: در آن مسافرتى كه از شهر مدينه منوّره حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام را به سوى شهر سامراء به همراه تعدادى از افراد حركت مى داديم ، در مسير راه كرامات و كارهاى عجيبى از آن حضرت نمايان شد كه همگان را به حيرت و تعجّب در آورد.

يكى از آن كرامات و معجزات حضرت ، اين بود كه در مسير راه ، هوا بسيار گرم و نيز آب قافله تمام شده بود، به حضرت عرضه داشتيم كه تشنگى و گرماى هوا افراد را از پاى در آورده است ، اگر ممكن است چاره اى بينديشيد.

امام عليه السلام فرمود: در همين نزديكى ها آب گوارائى است و سپس دستور داد كه مسير انحرافى را برويم ، پس مقدارى راه رفتيم و به صحرائى رسيديم كه بسيار سرسبز و خرّم ، داراى درختان و گياهان و چشمه هاى زلالى بود.

تمام افراد از ديدن آن در تعجّب قرار گرفتند، چون تاكنون در آن حوالى ، چنان درختان و چشمه هائى را نديده و نشنيده بودند.

پس تمامى افراد از مَركب هاى خود پياده شده و آب نوشيديم و نيز حيوانات خود را آب داده و ظرف هاى خود را كه همراه داشتيم ، پُر از آب كرده و حركت نموديم .

يحيى گويد: مقدارى كه راه رفتيم و از آن محلّ دور شديم ، ناگهان متوجّه شدم كه شمشيرم را كنار چشمه آب نهاده و فراموش كرده ام كه آن را بردارم .

لذا به غلام خود گفتم كه بازگرد و شمشير مرا بياور، هنگامى كه غلام رفت و شمشير را آورد، گفت هيچ اثرى از درخت و چشمه و آب وجود نداشت .

پس نزديك حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام آمدم و چون خبر غلام را برايش نقل كردم ، حضرت نگاهى به من كرد و سپس تبسّمى نمود. (مدينة المعاجز: ج 7، ص 486، ح 2481، به نقل از خرائج ؛ و ص 492، ح 2484، به نقل از الثّاقب ؛ و إ ثبات الهداة : ج 3، ص 378، ح 89، با مختصر تفاوت .)

کرامت دیگر

هدايت گمراه با سخنى كوتاه

مرحوم طبرسى ، راوندى ، ابن شهرآشوب ، شيخ حرّ عاملى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه عليهم آورده اند: شخصى بود به نام جعفر بن قاسم هاشمى از أ هالى بصره كه از سران واقفيّه به حساب مى آمد.

روزى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام او را در يكى از كوچه هاى شهر سامراء ديد، هنگامى كه نزديك يكديگر مُواجه شدند، حضرت به او اشاره كرد و فرمود: تا چه مدّتى در خواب هستى؟ آيا زمان آن فرا نرسيده است كه از خواب بيدار شوى؟

جعفر گويد: همين كه امام عليه السلام چنين سخنى را با من مطرح نمود، ناگهان درون من تحوّلى به وجود آمد.

پس از گذشت چند روزى ، براى يكى از فرزندان خليفه ناراحتى پيش آمد و نذر كرد كه سفره وليمه اى پهن كند و افراد را براى خوردن طعام دعوت نمايد.

امام هادى عليه السلام نيز در بين دعوت شدگان بود؛ و چون حضرت وارد مجلس شد تمام افراد به جهت عظمت و احترام او سكوت كرده و مجلس آرامش يافت .

در آن مجلس جوانى حضور داشت كه متلك گو و اهل مزاح و مسخره بازى بود، وقتى آن عظمت و جلال حضرت و سكوت مجلس را مشاهده كرد، مشغول شوخى و گفتن متلك (و جُك ) شد و افراد را مى خندانيد.

حضرت به آن جوان خطاب كرد و فرمود: اين چه كارى است كه انجام مى دهى ؟

آيا با اين روش شادمان هستى؟ حال آن كه از ياد خداوند متعال غافل شده اى ! تو بعد از سه روز ديگر در بين أ هل قبور و مردگان دفن خواهى شد.

تمام افرادى كه در مجلس حضور داشتند، مبهوت گشته و گفتند: اين بهترين دليل بر حقانيّت اوست ، بايد صبر كنيم و ببينيم نتيجه چه خواهد شد.

جوان با شنيدن اين سخن از حركات ناشايسته خود پشيمان شد و دست برداشت و افراد غذاى خود را ميل كردند.

فرداى آن روز جوان مريض شد و سپس مُرد، روز سوّم او را در قبرستان دفن كردند. (إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 123، مناقب ابن شهر آشوب : ج 4، ص 401، الثّاقب فى المناقب : ص 536، ح 474، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 370، ح 35.)

شمیم یاس...
ما را در سایت شمیم یاس دنبال می کنید

برچسب : ولادت,سعادت,امام,هادی,علیه,السلام,مبارک, نویسنده : shamimyasa بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 11:39