حضرت زهرا(س)، معیار حق

ساخت وبلاگ

بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، اتفاقاتی که در سقیفه افتاد، دو گونه اسلام برای دنیا معرفی گردید. یکی اسلام اهلبیت علیهم السلام، که قائل به نصب امامت از طرف خداوند متعال است که رسول خدا(ص) بعد از خودش أئمه ی معصومین علیهم السلام، را به عنوان جانشینان خودش معرفی نموده است. دیگری اسلام غیر اهلبیتی یعنی اسلام خلفاء، که معتقدند رسول خدا بعد از خودش خلیفه تعیین نکرده و این امر را به عهده ی مردم گذاشته است. در بعضی از مباحث، نظر این دو اسلام، نقیض یکدیگر هستند، با اثبات یکی، دیگری نفی می شود. یقینا اسلام یکی بیش نیست. سؤال اینجاست که اسلام واقعی کدام است؟ یکی از راه های ساده برای شناخت حق، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها است. اگر ایشان هر کدام این این دو، را تأیید نماید، رضایت خداوند هم در همان است. زیرا در منابع فریقین رضایت ایشان رضایت خداوند دانسته شده است. قبل از همه لازم به یاد آوری است که قرآن کریم در سوره ی احزاب آیه 57، می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا» هر آینه کسانی را که خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خدا در دنیا و، آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خوارکننده مهیا کرده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، میفرماید: «فاطمۀ بضعۀ منی، من آذاها فقد آذانی»، (المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 173.) فاطمه پاره ی از وجود من است، هر کس او را اذیت نماید، هر آیینه مرا اذیت کرده است. با توجه به اینکه آیه مبارکه فوق، بیان می کند که هر کس پیامبر (ص) را ازار دهد، لعنت خداوند در دنیا و آخرت شامل حال او می شود، و عذاب خوار کننده هم در انتظار اوست.

پیامبر گرامی اسلام می فرماید؛ که هرکس فاطمه را بیازارد، به من آزار رسانده است. بنابر این؛ کسی که فاطمه (س) را اذیت نماید، لعنت خداوند و عذاب خوار کننده در انتظار او هم خواهد بود.

در میان اهل سنت دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم از جایگاه ویژه ای برخوردار است، به گونه ای که علمای اهل سنت قائل هستند که همه ی روایات صحیح مسلم و بخاری، قابل قبول است، و نیاز به بررسی سندی ندارند و همگی حجت هستند. در صحیح بخاری روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، نقل شده است که آن حضرت می فرماید: «فاطمۀ بضعۀ منی، فمن اغضبها أغضبنی»، (صحیح بخاری ج4، ص252). فاطمه پاره ای از وجود من است، هر کس او را به غضبناک سازد، مرا غضبناک نموده است. با توجه به اینکه خداوند متعال نسبت به رسولش می فرماید: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»، (سورة النجم آیه 3 و4.) او از روی هوا و هوس سخن نمی گوید، سخنش جز وحی چیز دیگری نیست. یقینا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، وقتی مقام حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان می کند، هدفی داشته است، و این هدف نمی تواند بیان اظهار محبت فقط باشد. از آنجایی که رسول خدا (ص) برای هدایت مردم آمده است، مسلما حرف های ایشان در مسیر هدایت مردم است. و بنا به فرمایش صریح قرآن کریم حضرت از روی هوا و هوس سخن نمی گوید. و قتی برای حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرماید: «ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک»، (المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 167، حدیث4730) ای فاطمه خداوند به خاطر غضب تو غضبناک می شود، و به رضایت تو راضی می گردد. هدفش از این سخن، نشان دادن راه حق است که مردم بدانند به کدام سمت باید حرکت نمایند. حاکم نیشابوری می گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه» این حدیث سندش صحیح است ولکن بخاری و مسلم نیاورده اند. حاکم نیشابوری المستدرک علی الصحیحین را به این جهت نوشته است که بخاری و مسلم هردو برای پذیرش حدیث شرائطی داشتند، اگر حدیث آن شرائط را داشت می پذیرفتند و اگر شرائط را نداشت نمی پذیرفتند حاکم بعد از بخاری و مسلم آمد برای کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم مستدرک نوشت. یعنی همان شرائطی را که بخاری و مسلم برای پذیرفتن حدیث قائل بودند، بعضی از احادیث همان شرائط را دارند، و من حاکم آنها را در مستدرک جمع آوری کرده ام. حالا حاکم نیشابوری می گوید این حدیث رسول خدا (ص) در مورد حضرت زهرا (س) سندش صحیح است بنابر شرائط بخاری و مسلم، منتها آنها این حدیث را نیاورده اند، و من آن را ذکر می کنم. که رسول خدا (ص) برای فاطمه فرمود: «ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک».

حالا باید دید که حضرت زهرا سلام الله علیها از چه کسانی ناراضی بوده است، تا معلوم شود که خداوند هم از آنها راضی نیست. در کتاب صحیح بخاری به نقل از عایشه اینگونه آمده است: «أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - بِنْتَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكَ ، وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ «لاَ نُورَثُ ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ، ... فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - سِتَّةَ أَشْهُرٍ ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِىٌّ لَيْلاً ، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا»،(صحیح بخاری ج14ص135 باب غزوه خیبر). عایشه می گوید: فاطمه سلام الله علیها، دختر رسول خدا(ص) شخصی را نزد ابی بکر فرستاد که میراثش را که از رسول خدا(ص)، باقی مانده است مطالبه نماید، آن میراث عبارت بود از فدک و فیء که خداوند در مدینه نصیب ایشان کرده بود، همین طور خمسی که از خیبر باقی مانده بود. ابوبکر در جواب فرستاده حضرت زهرا سلام الله علیها، گفت؛ همان رسول خدا(ص) فرموده است که ما ارثی از خود بجای نمی گذاریم، و هرچه از ما باقی میماند، صدقه است... ابوبکر چیزی از آن اشیاء به فرستاده حضرت زهرا سلام الله علیها، نداد. فاطمه (س) بر ابی بکر غضب کرد، و از او قهر نمود، و با او سخن نگفت تا اینکه از دنیا رحلت نمود. و بعد از پیامبر(ص) شش ماه زنده بود، چون وفات کرد، شوهرش، علی(ع) در شب او را دفن نمود، و به ابوبکر خبر نداد که بر پیکر آن حضرت نماز بخواند. با توجه به این حدیث عایشه که حضرت زهرا سلام الله علیها، فدک و ارثش را از ابوبکر مطالبه نموده، و ابوبکر در جواب گفته که از رسول خدا(ص) روایت شده که ارثی از خود باقی نمی گذارد. سؤال اینجاست که آیا حضرت زهرا(س)، نعوذ بالله، از بیت المال چیزی را به ناحق مطالبه می کند؟ و آیا در مقابل حدیث پیامبر(ص) می خواهد موضع بگیرد؟ یا نه، این حدیث ساختگی را قبول ندارد؟ و این خیلی روشن که حضرت زهرا سلام الله علیها چیزی را به ناحق مطالبه نمی کند، و حدیث «لانورث» را هم ساختگی می داند. زیرا؛ دلیلش این است که در صحیح بخاری معروف‌ترین منبع احادیث اهل سنت، از قول عایشه می‌خوانیم: روزی فاطمه (علیهاالسّلام) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد، راه رفتنش درست مانند راه رفتن او بود، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: خوش آمدی دخترم. سپس او را طرف راست و یا چپ خود نشاند، بعد رازی در گوش او گفت، و به دنبال آن فاطمه گریان شد. من (عایشه) گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ بار دیگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راز دیگری به او گفت، فاطمه (علیهاالسّلام) خندان شد. گفتم: من تا امروز شادی که این چنین با غم نزدیک باشد ندیده بودم، و از علت آن سؤال کردم. فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: من سر رسول خدا را فاش نمی‌کنم. و این مطلب ادامه داشت تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت، آن گاه سؤال کردم. گفت: مرتبه اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می‌داشت، امسال دوبار عرضه داشت، و من فکر می‌کنم فقط به این دلیل است که اجل من نزدیک شده، و تو اولین کسی خواهی بود که به من ملحق می‌شوی من هنگامی که این سخن را شنیدم گریه کردم. سپس فرمود: «اما ترضین ان تکونی سیدة نساء اهل الجنة و نساء المؤمنین». آیا تو راضی نمی‌شوی که بانوی زنان اهل بهشت یا زنان با ایمان باشی؟ هنگامی که این سخن را شنیدم شاد و خندان شدم.(صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۳.).

از این حدیث دانسته می شود که حضرت زهرا سلام الله علیها رئیس و بزرگ زنان اهل بهشت است. این مرتبه برای کسی بدست نمی آید، مگر بوسیله ی تقوا و پرهیزگاری، که خداوند متعال می فرماید:«إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»، (سوره ی حجرات آیه 13). گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است. با این مقام و مرتبه حضرت زهرا سلام الله علیها، که سرور زنان بهشتی است، وقتی بر ابوبکر غضب می کند، معلوم است که حدیث را ساختگی میداند، که با او قهر می کند، و با او سخن نمی گوید، تا از دنیا رحلت می کند. همین که مراسم دفن حضرت مخفیانه بر گزار می شود، و ابوبکر را خبر نمی کنند، معلوم است که امیر المؤمنین علی علیه السلام، و حضرت زهرا سلام الله علیها، با او مشکل داشته اند. و از او نا راضی بوده اند. در منابع خود اهل سنت است که «علي مع الحق و الحق مع علي»، (مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص235 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص322) علی (ع) با حق است و حق با علی(ع) است.

در صحیح مسلم آمده است که روزی حضرت علی علیه السلام، به همراه عباس نزد عمر آمدند که بین ما قضاوت کن، البته دعوا صوری بوده و شیخ مفید«ره» این را بیان کرده است. منتها در صحیح مسلم، به صورت توهین آمیز آمده است. بهر صورت، درصحیح مسلم ج5، صفحه151، باب حکم الفیء آمده است:... قَالَ فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا».  عمر گفت: پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله، ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را. ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي گذاريم، آن چه از ما مي ماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناه كار ، حيله گر و خيانت كار، معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو، دين دار و پيرو حق بود. پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر(ص)، و ابوبكر شدم، و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو و گناهكار خوانديد.

سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي گيرد كه آيا مطالبي را كه گفتم تأييد مي كنيد. هر دو گفتند: بلي. «قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ.». این روایت به خوبی می رساند که خود عمر می دانسته است که امیر المؤمنین علی علیه السلام او را خائن میدانسته است. آیا این به ناحق بودن خلافت عمر کفایت نمی کند؟ در حالی که رسول خدا(ص) فرموده است: «علىّ مع الحق و الحق مع علىّ لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض»، (تاریخ بغداد، چ14، 321.)، على با حقّ و حقّ با على است و این دو از هم جدا نمى شوند تا روز قیامت در کنار حوض بر من وارد شوند.

ابن ابی شیبه استاد بخاری است، و بخاری از او کثیر الحدیث است، یعنی زیاد از او روایت نقل نموده است، این بدان معناست که او را قبول دارد. ابن ابی شیبه در کتاب معتبر المصنف خودش آورده است که:«...حِينَ بُويِعَ لأِبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ في أَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذالِكَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ، فَقَالَ: يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَا مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَينا مِنْ أَبِيكِ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ، وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحْرَقَ عَليْهِمُ الْبَيتُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيَحْرِقَنَّ عَلَيكُمُ الْبَيْتَ، وَايْمُ اللَّهِ لَيُمْضِيَنَّ مَا حَلَفَ عَلَيْهِ.

«بعد از رحلت رسول خدا(ص)، هنگامى كه مردم با ابوبكر بيعت كردند، علي و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، اين خبربه عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترين فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت هستی!!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند، من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. اين جمله را گفت و بيرون رفت، هنگامى كه علي (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به علي (عليهم السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى دهد!»، (إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 7، ص 432، ح37045،).

ابوبکر پیش از مرگش از کارهایش در ایام زندگی، اظهار ندامت و پشیمانی می‏کرد و به گناهان خویش اقرار می کرد. ابن قتیبه در تاریخ الخلفاء نقل کرده است که ابوبکر می‏گفت:«اجل و الله انی لا آسی الا علی ثلاث فعلتهن لیتنی کنت ترکتهن، فلیتنی ترکت بیت علی...»آری، به خدا قسم، تاسف نمی‏خورم جز بر سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمی‏دادم: ای کاش خانه‏ی علی را رها می‏کردم. در حديث طبري است آمده است كه : «فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة عن شيء وإن كانوا قد غلقوه علي الحرب»، (تاريخ الطبري ج 2، ص 353،). اي كاش من دستور به هجوم و ورود به خانه فاطمه را نمي دادم، هرچند آن را برای جنگ بسته بودند.

قابل توجه اینکه در خانه حضرت زهرا تعدادي از صحابه آنجا بودند، اميرالمؤمنين علیه السلام، زبير، عباس عموی پیامبر(ص)، تعدادي از بني هاشم، آنجا بودند. و با هم فكر مي كردند، مذاكر ه مي كردند كه در برابر هيئت حاكمه كه آنها آمدند حقوق مسلم اهل بيت علیهم السلام، را غصب كردند تكليف ما چيست و برخورد ما چگونه بايد باشد؟ اينكه طبری مي گويد: «وإن كانوا قد غلقوه علي الحرب»، بدین جهت بود، که آنها آنجا مشورت می کردند که در برابر هیئت حاکمه چه کاری انجام بدهند.

این قضیه در منابع مختلف اهل سنت آمده است، از جمله، از ابن زنجويه، در الأموال لابن زنجويه ج ، ص 387، أبو أحمد حميد بن مخلد بن قتيبة بن عبد الله الخرساني المعروف بابن زنجويه (المتوفي : 251هـ) الوفاة: 251، دار النشر. آمده است.

مورد نظر ما اینجاست که ابوبکر می گوید؛ ای کاش در خانه ی فاطمه را باز نکرده بودم. ابوبکر حدود نصف عمرش را که مسلمان نبوده و ایمان نیاورده، تأسف نمی خورد. اما حمله به خانه ی حضرت را تأسف می خود. معلوم است که جنایت بزرگی را مرتکب شده است. از طرف دیگر روشن است که در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها، را بزور باز کرده است. بخاطر اینکه «وإن كانوا قد غلقوه» دارد، آنها در را بسته بودند. در بسته را چگونه باز می کنند؟ یا می شکنند. و یا آتش می زنند. صلی الله علیک یا بنت رسول الله، یا قرۀ عین الرسول، یا سیدتنا و مولی تنا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهۀ عند الله، اشفعی لنا عند الله.

و السلام.

+نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 20:25&nbsp توسط حسن علی نصرتی  | 

شمیم یاس...
ما را در سایت شمیم یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimyasa بازدید : 177 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1396 ساعت: 2:23